English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (8931 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
public spiritedly U ازلحاظ خیر خواهی مردم میهن پرستانه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
public spirit U خیر خواهی برای مردم میهن پرستی
patriotically U میهن پرستانه
public spiritedness U خیر خواهی مردم
Take it or leave it. U می خواهی بخواه نمی خواهی نخواه !
heathenishly U بت پرستانه
theistic U خدا پرستانه
altruistically U نوع پرستانه
philanthropically U نوع پرستانه
fetishistic U یادگار پرستانه
philanthropic feelings U احساسات بشر دوستانه و نوع پرستانه
in the eye of U ازلحاظ
democracies U مردم سالاری دمکراسی حکومت مردم برمردم
democracy U مردم سالاری دمکراسی حکومت مردم برمردم
functionally U ازلحاظ وفیفه
gymnastically U ازلحاظ ورزش
ethnically U ازلحاظ نژادشناسی
fiscally U ازلحاظ مالی
departmentally U ازلحاظ اداری
industrially U ازلحاظ کار و صنعت
stocked U عادی ازلحاظ مدل
genetically U ازلحاظ پیدایش واصل
stock U عادی ازلحاظ مدل
popular U مردم پسند و مناسب حال مردم
plebiscite U مردم خواست رای قاطبه مردم
plebiscites U مردم خواست رای قاطبه مردم
hard as nails <idiom> U ازلحاظ جسمانی قوی درشت وسخت
sentence fragment U جملهای که ازلحاظ دستوری کامل نیست
speleology U مطالعه غارها ازلحاظ زمین شناسی وتاریخی
to never let yourself get to thinking like them <idiom> U نگذارند که نفوذ بقیه مردم مجبورشان بکند طرز فکر مانند بقیه مردم داشته باشند [اصطلاح روزمره]
to marshal one's creditors U صورت بستانکاران خود را ازلحاظ تقدم و تاخر منظم کردن
heterology U عدم تجانس بین اعضای مختلف ناهمگنی اعضاء ازلحاظ ساختمانی
home rule U حکومت به دست خود اهالی حکومت مردم بر مردم
populations U تعداد مردم مردم
population U تعداد مردم مردم
toxicomania U سم خواهی
natire country U میهن
homelands U میهن
compatriot U هم میهن
countrymen U هم میهن
countryman U هم میهن
motherlands U میهن
compatriots U هم میهن
countrywoman U هم میهن
home U میهن
homes U میهن
f.countryman U هم میهن
mother land U میهن
country man U هم میهن
compatriotic U هم میهن
motherland U میهن
fatherland U میهن
mother countries U میهن
homeland U میهن
mother country U میهن
fellow countryman U هم میهن
fenow country men U هم میهن
fatherlands U میهن
native country U میهن
native land U میهن
homeland U میهن
patiot U هم میهن
home U میهن
benevolence U خیر خواهی
thou wilt go U خواهی رفت
thou shalt go U خواهی رفت
nosophilia U بیماری خواهی
progressivism U ترقی خواهی
zeal U خیر خواهی
sapphism U همجنس خواهی
oestrus U گشن خواهی
benevolence U نیک خواهی
progressiveness U ترقی خواهی
thanatomania U مرگ خواهی
zealotry U هوا خواهی
blackmail U باج خواهی
blackmailed U باج خواهی
blackmailing U باج خواهی
blackmails U باج خواهی
electron affinity U الکترون خواهی
homosexuality U همجنس خواهی
illy U ازروی بد خواهی
ephebophilia U جوان خواهی
homoerotism U همجنس خواهی
estrus U گشن خواهی
amende honorable U پوزش خواهی
amativeness U خاطر خواهی
hebephilia U نوجوان خواهی
Why dont you leave me alone? U از جان من چه می خواهی ؟
coprophilia U مدفوع خواهی
will to power U قدرت خواهی
willy-nilly U خواهی نخواهی
willy nilly U خواهی نخواهی
inversions U همجنس خواهی
inversion U همجنس خواهی
zoophilia U حیوان خواهی
uranism U همجنس خواهی
zoophily U حیوان خواهی
patrioism U میهن پرستی
patriotic U میهن دوست
motherland U مادر میهن
patiot U میهن دوست
motherlands U مادر میهن
home U میهن وطن
homesick U در فراق میهن
homes U میهن وطن
civism U دلبستگی به میهن
patriot U میهن پرست
public-spirited U میهن پرست
one's native soil U میهن زمین
incivism U بی علاقگی به میهن
patriotism U میهن پرستی
partisans U میهن پرست
home-made U ساخت میهن
partisan U میهن پرست
public spiritedness U میهن پرستی
landsman U بومی هم میهن
patiot U میهن پرست
immigrate U میهن گزیدن
immigrated U میهن گزیدن
immigrates U میهن گزیدن
homemade U ساخت میهن
immigrating U میهن گزیدن
hypersexuality U فزون خواهی جنسی
abundancy motive U انگیزه فزون خواهی
apologise U عذر خواهی کردن
appealable U قابل پژوهش خواهی
crystal growth affinity U رشد خواهی بلور
latent homosexuality U همجنس خواهی نهفته
supercilious U از روی خود خواهی
overt homosexuality U همجنس خواهی اشکار
sapphism U همجنس خواهی زنان
apologises U عذر خواهی کردن
apologised U عذر خواهی کردن
royalistic U مبنی برسلطنت خواهی
liberalism U اصول ازادی خواهی
Do you want some more food ? U بازهم غذا می خواهی ؟
What the hell do you want? U چه زهر ماری می خواهی ؟
urning U در همجنس خواهی مردان
Why do you want to know ? dont be nosy. U می خواهی چه؟کنی بدانی ؟
to offer an apology U عذر خواهی کردن
apologising U عذر خواهی کردن
poll U نظر خواهی کردن
polled U نظر خواهی کردن
polls U نظر خواهی کردن
tribadism U همجنس خواهی فاعلی
Pick, what you like [want] ! U هر کدام را می خواهی بردار!
apologizing U عذر خواهی کردن
apologizes U عذر خواهی کردن
apologize U عذر خواهی کردن
apologized U عذر خواهی کردن
faute de mieux U همجنس خواهی ناشی ازمحرومیت
Having hardly arrived you want to. . . U هنوز از راه نرسیدی می خواهی ...
Do you want to have your fortune told? U می خواهی برایت فال بگیرم ؟
She is hopping mad . U چرا می خواهی لجت را سر من در آوری ؟
to play at U خواهی نخواهی اقدام کردن
generosity U خیر خواهی گشاده دستی
chauvinist U میهن پرست متعصب
patricide U خائن به میهن پدرکش
jingo U میهن پرست متجاوز
repatriations U برگشتن یا برگرداندن به میهن
repatriation U برگشتن یا برگرداندن به میهن
patriots U میهن پرستان [مرد]
nostalgia U دلتنگی برای میهن
compatriots U هم وطن هم میهن هواخواه
patriot U شخص میهن پرست
patriots U شخص میهن پرست
patriots U میهن پرست ها [مرد]
compatriot U هم وطن هم میهن هواخواه
spread eagle U میهن پرستی افراطی
patriotically U از روی میهن دوستی
parricide U خائن به میهن پدر کش
parricides U خائن به میهن پدر کش
to expatriate oneself U جلای میهن کردن
patricides U خائن به میهن پدرکش
When in Rome, do as the Romans do! <proverb> U خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو.
Where do you want to go this time of night ? U این وقت شب کجا می خواهی بروی ؟
You seem to expect something for good measure ! U مثل اینکه حالاناز شست هم می خواهی !
expatriates U ترک کردن میهن تبعیدی
hom ward bound U اماده رفتن به کشور میهن
bound for home U اماده رفتن به کشور میهن
expatriate U ترک کردن میهن تبعیدی
chauvinism U میهن پرستی افراطی شوونیسم
chauvinism U میهن پرستی از روی تعصب
silk manufactures of home U کالاهای ابریشمی ساخت میهن
You wI'll benefit by this book . U از خواندن این کتاب فایده خواهی برد
If you want to sell your car , I am your man . U اگر می خواهی اتوموبیلت را بفروش من مرد خریدم
flag-waving U میهن پرستی بحد افراط وجنون
maccabees U خانواده میهن پرستان مکابی یهود
flag waving U میهن پرستی بحد افراط وجنون
to bleed for one's country U برای میهن خود خون دادن
radicalism U روش فکری مبنی بر اصلاح طلبی و تحول خواهی
nothing serves to but apology U هیچ چیز جز عذر خواهی بدردنمیخوردیا سودمند نیست
If you dont study hard ( hard enough ) , you cant go to a higher class. U اگرخوب درس نخوانی درهمین کلاس خواهی ماند
homecomings U عازم میهن مراجعت به وطن یامحل تحصیل
parricidal U خائن نسبت به پدر و مادر یا میهن یاپادشاه
homecoming U عازم میهن مراجعت به وطن یامحل تحصیل
sickfor home U دلتنگی کننده برای میهن وخانه خود بیماروطن
chauvinism U افراط کورکورانه در میهن پرستی ناسیونالیسم در حد افراطی و غیر منطقی
jingo U کسی که به عنوان میهن پرستی از سیاست جنگجویانه و تجاوزکارانه دولت خودطرفداری میکند
the deaf U مردم کر
Recent search history Forum search
1A hero can affect on the people.
1He has been publicly disgraced for offenses of which he was not guilty.
1some respect for people is not bad
1بیدار شید مردم دنیا
1in a strange way you want me
1دیگه مثل قبلا به مردم کمک نمیکنید. با خود شما سایت پردیک هستم. نمی خوام برام ترجمه کنید
2ظروف یکبار مصرف بصورت عامیانه به انگلیسی چی میشه
0عشق تنها چیزی هست که اگر واقعی شو بدست بیاری
0نقد و نظر آزاد ولی دشنام و فحش ممنوع: دوستان عزیز بویژه عدالت خواهان جنبش روشنایی اولا خوشحالم که همه مردم حق و باطل را بخوبی تشخیص دادند و دوما خوشحالم که حداقل خوبان و بدان از هم تمیز شدند و دیگر هر
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com